وبلاگ دانشجویان فیزیک جامد (ش).

این وبلاگ متعلق به دانشجویان فیزیک جامد (ش) است..

وبلاگ دانشجویان فیزیک جامد (ش).

این وبلاگ متعلق به دانشجویان فیزیک جامد (ش) است..

گوشه‌هایى از زندگى طنز آمیز اینشتین

حاضر جوابى اینشتین

در گفت و گویى بین اینشتین و برنارد شاو(نویسنده‌ى شوخ طبع و حاضر جواب انگلیسى)، شاو به ابنشتین گفت: ببینم اینشتین عزیز، آیا شما خودتان چیزهایى را که مى‌نویسید مى‌فهمید؟ اینشتین بى‌درنگ پاسخ داد: بله، البته به همان اندازه که شما از داستان‌هایتان سر در مى‌آورید!

ما نیستیم

یک‌بار بانویى از علیا مخدرات مشهور برلین او را به صرف شام دعوت کرد و براى این که اینشتین دعوتش را بپذیرد، نام گروهى از مشاهیر و شخصیت‌هاى مهم و به اصطلاح کله‌گنده‌ را که قرار بود در مهمانى او حضور یابند، نام برد. اینشتین در پاسخ گفت: به این ترتیب، انتظار دارید من هم یکى از وسایل تزیین میز شام شما باشم!

کار مهم

در دیدارى که بین اینشتین و چارلى چاپلین صورت گرفت، اینشتین به چارلى چاپلین گفت: کار شما خیلى مهم است، زیرا مردم جهان از هر کشور و قومى که باشند حرکت‌هاى شما را مى‌فهمند و تحسینتان مى‌کنند. چارلى در پاسخ گفت: ولى به نظر من کار شما خیلى مهم‌تر است، زیرا مردم جهان از هر کشور و قومى بدون آن که حرف‌هاى شما را بفهمند تحسینتان مى‌کند!

کم حرفى اینشتین

خانم اینشتین از کم‌حرفى شوهرش پیش زن همسایه شکایت مى‌کرد و مى‌گفت: این آلبرت بسیار ساکت و کم‌حرف است و طى چهار سالى که با هم ازدواج کرده‌ایم فقط چهار مرتبه با من حرف زده است! زن همسایه مشتاقانه پرسید: خوب، توى این چهار بار، چى‌بهت گفت؟ خانم اینشتین پاسخ داد" گفت کتاب‌ها و یاداشت‌هاى منو کجا گذاشتى !

دلسوزى اینشتین

وقتى پیش‌بینى اینشتین در مورد خم شدن نور از سوى اخترشناسان تایید شد و طى تلگرافى به دست اینشتین رسید، یکى از شاگردانش از او پرسید: اگر پیش‌بینى شما تایید نمى‌شد، چه مى‌کردید؟ اینشتین در پاسخ گفت: آن وقت دلم به حال خداى عزیز مى‌سوخت!

برنده نمى‌شدم

در زمان حیات اینشتین، یک ثروتمند امریکایى اعلام کرد اگر فردى بتواند فرضیه‌ى نسبیت را طى مقاله‌اى که از 3 هزار واژه تجاوز نکند، به ساده‌ترین شکل توضیح دهد، 5 هزار دلار جایزه خواهد داشت. جنجال بزرگى بر پا شد و فیزیکدانان زیادى در آن مسابقه شرکت کردند. از اینشتین پرسیدند شما چرا در این مسابقه شرکت نکردید؟ در پاسخ گفت: ازدحام به اندازه‌اى است که من هم اگر شرکت مى‌کردم، برنده نمى‌شدم!

جنگ اجتناب ناپذیر

در سال 1923 میلادى، وقتى اینشتین مى‌خواست به امریکا برود، تعداد زیادى از اتحادیه‌هاى زنان به دلیل این که اینشتین را اشاعه دهنده‌ى عباورهاى فساد برانگیزى مانند صلح طلبى و نفى خدمت سربازى مى‌دانستند(!)، با ورود وى مخالفت کردند. اینشتین با لحن آمیخته به شوخى به خبرنگاران گفت: چرا نمى‌خواهند مردى را که با هر جنگى در جهان به‌جز جنگ اجتناب ناپذیر بین زن و شوهر‌ها مخالف است، در امریکا نپزیرند!

پول یک ساعت

وقتى کارمند دفتر ثبت اختراع‌ در سوییس بود با حقوق کارمندى زندگى مى‌کرد و وضع مالى رضایت‌بخشى نداشت، به طورى که گاهى دانشجویان را در خانه مى‌پذیرفتند. روزى اینشتین با شوخى تلخى چنین گفت: من در نظریه‌ى نسبیت در هر نقطه از فضا ساعتى قرار دادم و حال آن‌که در عالم واقعیت، آن قدر توان مالى ندارم که ساعتى در اتاق خودم بگذارو!

کم‌تر از دوازده نفر

شایع شده بود که در جهان فقط 12 نفر نظریه‌ى نسبیت را درک کرده‌اند. خبرنگارى در این باره از اینشتین پرسید: حقیقت دارد در جهان فقط 12 نفر از سخنان شما سر در آورده‌اند؟ در پاسخ گفت: راستش اندکى مبالغه کرده‌اند. خبرنگار پرسید: منظورتان این است که بیش از 12 نفر باید باشند؟ اینشتین گفت: خیر، به نظرم از 12 نفر کم‌تر باشند!

اندیشه‌ى اینشتینى

روزى خبرنگارى از اینشتین پرسید: شما که پیوسته در حال فکر کردن هستید، اگر فکر جالبى به سراغتان بیاید، چگونه آن را ثبت مى‌کنبد؟ ایا دفتر یادداشتى به همراه دارید؟ اینشتین گفت نه. خبرنگار پرسید: آیا اندیشه‌هایتان را روى سردست پیراهنتان مى‌نویسید؟ اینشتین باز گفت نه و خبرنگار پرسید: پس چگونه؟ اینشتین پاسخ داد: راستش بخواهید من در طول زندگى‌‌ام به جز یکى دو تا، هیچوقت اندیشه‌ى جالبى نداشته‌ام!

اینشتین لوله کش

اینشتین علیه کمیته‌ى مک کارتى که هدفش محدود کردن آزادى اندیشه در امریکا بود، قیام کرده بود. روزى گفت: اگر بار دیگر به دنیا بیاید ترجیح مى‌دهد که فروشنده‌ى دوره‌ گرد یا کارگر لوله کش باشد، زیرا این افراد نسبت به استادان دانشگاه و روشنفکرانى که از دولت حقوق مى‌گیرند، از نعمت آزادى بیش‌ترى برخوردار هستند. جالب است که پس از انتشار این سخن، اتحادیه‌ى کارگران لوله کش شهر شیکاگو، کارت عضویت افتخارى براى اینشتین فرستاد!

جلسه تعطیل

 اینشتین در سال‌هاى نخست ازدواج با فیزکدانان جوان و همکارانش در آپارتمان خود جلسه‌هاى بحث و گفت و گو  داشت. اما پس از تولد نخستین فرزندش، به دلیل آویختن کهنه‌هاى بچه در راهروى آپارتمان، تشکیل جلسه‌ها تق و لق شد!

مد اینشتینى

 روزى هنگام استقبال پر شور خانم‌هاى نیویورکى به شوخى گفت: خانم‌هاى نیویورک به طور معمول خیلى تابع مد هستند و به نظرم امسال نظریه‌ى نسبى جزو مد شده است!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد