سلاح تازه ای که ساخت آن بسیار ساده و تأثیر آن کاملاً گسترده است ، نگرانی هایی را برای دانشمندان و دولتمردان بوجود آورده است . به نوشته هفته نامه علمی نیوساینتیست این سلاح مؤثر « بمب الکترو مغناطیسی » نام دارد که اساس و عصاره آنها چیزی نیست جز یک پرتو شدید و آنی از موجهای رادیویی یا مایکروویو که قادر است همه مدارهای الکتریکی را که در سر راهش قرار گیرد ، نابود سازد . در دورانی که بافت و ساخت تمامی جوامع تا حدود بسیار زیادی به دستاوردهای علمی از نوع الکترونیکی وابسته است و همه امور از تجهیزات بیمارستانها تا شبکه های مخابراتی و از رایانه های بانکها و مؤسسات بزرگ مالی یا نظامی تا دستگاههای نظارت و مراقبت ، نحوه کار ماشینها و ادوات صنعتی همگی متکی به ساختارهای الکترونیک هستند ، کاربرد بمبهای الکترو مغناطیس می تواند سبب فلج شدن روند زندگی در مناطق بزرگ مسکونی شود . به اعتقاد برخی کارشناسان به نظر می رسد کشورهای پیشرفته پیشاپیش چنین سلاحی را تکمیل کرده اند و حتی برخی بر این باورند که ناتو در جریان جنگ علیه صربستان از این قبیل بمبها برای تخریب دستگاههای رادار صربها بهره گرفته است . توجه به بمبهای الکترو مغناطیس حدود نیم قرن قبل مطرح شد . متخصصان در آن هنگام به این نکته توجه کردند که اگر بمبی هسته ای منفجر شود ، امواج الکترومغناطیسی که در اثر انفجار پدید می آید تمامی مدارهای الکترونیک را نابود می سازد . اما مسئله این بود که به چه ترتیب بتوان موج انفجار را ایجاد کرد بدون آنکه نیاز به انجام یک انفجار هسته ای باشد ؟
دانشمندان می دانستند که کلید حل این مسئله در ایجاد پالسهای ( تپ های ) الکتریکی که با عمر بسیار کوتاه و قدرت زیاد نهفته است . اگر اینگونه پالسها به درون یک آنتن فرستنده تغذیه شوند ، امواج الکترومغناطیس قدرتمندی در فرکانسهای ( بسامد ) مختلف از آنتن بیرون می آیند ، هر چه فرکانس موج بالاتر باشد ، امکان تأثیرگذاری آن بر مدارهای الکترونیک دستگاهها بیشتر خواهد شد . بزودی این نکته روشن شد که مناسب ترین امواج الکترومغناطیس برای ساخت بمبهای الکترومغناطیس امواج با فرکانس در حدود گیگا هرتز است . این نوع امواج قادرند به درون انواع دستگاههای الکترونیک نفوذ کنند و آنها را از کار بیندازند . برای تولید امواج با فرکانس گیگاهرتز نیاز به تولید پالسهای الکترونیکی بود که تنها 100 پیکو ثانیه تدوام پیدا کنند . یک شیوه تولید این نوع پالسها استفاده از دستگاهی به نام « مولد ژنراتور مارکس » بود . این دستگاه عمدتاً متشکل است از مجموعه بزرگی از خازنها که یکی پس از دیگری تخلیه می شوند و نوعی جریان الکتریکی موجی شکل بوجود می آورند . با گذراندن این جریان از درون مجموعه ای از کلیدهای بسیار سریع می توان پالسهایی با دوره زمانی 300 پیکوثانیه تولید کرد . با عبور دادن این پالسها از درون یک آنتن ، امواج الکترومغناطیسی بسیار قوی تولید می شود . مولدهای مارکس سنگین هستند اما می توانند پشت سرهم روشن شوند تا یک سلسله پالسهای قدرتمند را به صورت متوالی تولید کنند . این نوع مولدها هم اکنون در قلب یک برنامه تحقیقاتی قرار دارند که بوسیله نیروی هوایی آمریکا کانزاس در دست اجراست . هدف این برنامه جای دادن مولدهای مارکس روی هواپیماهای بدون خلبان یا در درون بمبها و موشکهاست تا از این طریق نوعی « میدان مین الکترومغناطیس » برای مقابله با دشمن ایجاد شود . اگر هواپیما یا موشک دشمن از درون این میدان مین الکترومغناطیس عبور کند ، بلافاصله نابود خواهد شد . اگر لازم باشد تنها یک انفجار عظیم به انجام رسد ، به دستگاهی نیاز است که بتواند یک پالس الکترونیکی بسیار قدرتمند را بوجود آورد ؛ این کار را می توان با استفاده از مواد منفجره متعارف نظیر « تی . ان . تی » انجام داد . دستگاهی که این عمل را به انجام می رساند ، « متراکم کننده شار » نام دارد . در این دستگاه از انفجار اولیه یک ماده منفجره متعارف برای فشرده کردن یک جریان الکتریکی و میدان الکترومغناطیسی تولید شده بوسیله آن استفاده می شود. زمانی که این جریان فشرده شد ، به درون یک آنتن فرستاده می شود و یک موج الکترومغناطیس بسیار قدرتمند از آنتن بیرون می آید . نیوساینتیست می افزاید : طرح تکمیل دستگاههای متراکم کننده شار از سوی نیروی هوایی آمریکا در ایالت نیو مکزیکو در دست تکمیل است . از جمله طرحهایی که برای کاربرد این دستگاه در نظر گرفته شده ، جای دادن آنها در بمبهایی است که از هواپیما به پایین پرتاب می شود و نصب آنها در موشکهای هوا به هواست . امتیاز بزرگ بمبهای الکترومغناطیس در دو نکته است : نخست آنکه این بمبها مستقیماً جان انسانها را به خطر نمی اندازد و تنها بر دستگاههای الکترونیک اثر می گذارد ؛ و نکته دوم آنکه ساخت آنها بسیار ساده است . بمبهای الکترومغناطیس در صورتی می توانند بالاترین خسارت را وارد آورند که فرکانس امواجشان با فرکانس دستگاههایی که به آنها وارد می شوند یکسان باشد . بنابراین برای ایجاد مصونیت در دستگاههای الکترونیکی که در مراکز حساس کار می کنند ، می توان طراحی مدارها را به گونه ای انجام داد که اولاً میان بخشهای مختلف ، سپرهای محافظتی موجود باشد و ثانیاً در ورودی این قبیل دستگاهها باید صافیها و سنجنده هایی را قرار داد که بتواند علامتهای مورد نیاز و امواج حاصل از انفجار را تشخیص دهند و مانع ورود این قبیل امواج شوند .
اگه ادیسون برق رو اختراع نمیکرد..........
توماس آلوا ادیسون در روز یازدهم فوریه سال 1847 در شهر میلان در ایالت اوهایوى آمریکا به دنیا آمد. بحق مى توان گفت که ادیسون یکى از آن افرادى بود که از اقشار پائین اجتماع منشاء گرفت و بعدها به شهرت و ثروت فراوان رسید (توماس ادیسون در آمریکا تحت عنوان «از ظرف شویى به میلیونرى رسیدن» نامیده مى شود). توماس ادیسون بدون شک امروزه یکى از قهرمانان ملى آمریکا به شمار مى آید.
در مورد ادیسون نقل قول ها و داستان هاى بسیارى وجود دارد که نمى توان به دقت گفت کدامیک واقعیت دارند. به همین دلیل هنوز هم در صحت برخى از موارد شک و تردید وجود دارد. براى مثال هنوز هم مشخص نیست که آیا علت سنگینى گوش ادیسون سانحه اى در حین انجام آزمایش هایش با مواد شیمیائى بوده یا بر اثر یک بیمارى بروز کرده است. مسلم این است که ادیسون این نقص شنوایى خویش را با میل تمام و اغلب به سود خود به کار مى گرفت.
ادیسون در کل زندگى خود تنها چند ماهى به مدرسه رفت. اسناد موجود موید آن است که او در خانه و توسط والدینش آموزش دید. زمانى که ادیسون 7 ساله بود خانواده اش به میشیگان نقل مکان کرد. 4 سال بعد، توماس به عنوان پسر بچه فروشنده روزنامه و شیرینى، در قطار بین «پورت هورون» و «دیترویت» مشغول به کار شد. از قرار معلوم این شغل وقت چندانى از وى نمى گرفت و او مى توانست به اندازه کافى به کارهاى دیگر مشغول شود. او در سال 1862 هفته نامه خود به نام «هرالد هفتگى» را منتشر ساخت. علاوه براین، ادیسون یک دوره کارآموزى به عنوان تلگرافیست را گذراند و طى سال هاى 1863 تا 1868 در همین رشته به کار خود ادامه داد.
ادیسون نخستین اختراع خود را که یک دستگاه شمارش برگه هاى راى بود، در سال 1868 به ثبت رساند. اما این دستگاه، در کنگره آمریکا مورد استفاده قرار نگرفت چرا که این هراس وجود داشت که بتوان در کار آن تقلب کرد. یک سال بعد، او در نیویورک مدیر کمپانى «استاک اند گولد» شد، شرکتى را به اسم خود تاسیس کرد و از این زمان به سرعت در کارهایش ترقى کرد.
توماس ادیسون در سال 1871 با خانم «مرى استیل ول» (M .Stillwell) ازدواج کرد و در همین سال هم نخستین ماشین تحریر قابل استفاده را اختراع کرد. در این دوره او در یک آزمایشگاه در نیوجرسى کار مى کرد. در تاریخ هجدهم ژوئیه سال 1877 ادیسون فونوگراف یا دستگاه ثبت صدا را اختراع کرد و نخستین انسانى بود که صداى ثبت شده خود را شنید.
در سال 1879 لامپ اختراعى او که از یک رشته ذغالین ساخته شده بود بیش از 40 ساعت درخشید. علاوه بر این ادیسون کار دستگاه تلفن را به وسیله یک میکروفون حاوى ذرات ذغال بهبود بخشید. در سال 1880 در «منلوپارک»، نخستین کارخانه لامپ سازى، شروع به کار کرده و در کنار این کار به اختراعات دیگر خود از جمله، فیوز الکتریکى، دستگاه هاى اندازه گیرى، تکامل دیناموهاى ماشین هاى بخار پرداخت. در سال،1883 اثر ادیسون که بعدها به اختراع رشته هاى درخشان و لامپ هاى الکتریکى منجر شد، رسماً به نام او ثبت شد.تا سال 1890 ادیسون کار فونوگراف را بهبود بخشید و شرکت ادیسون جنرال الکتریک را تاسیس کرد. برخلاف شایعات موجود ادیسون مخترع صندلى الکتریکى نبود. این صندلى توسط یکى از همکاران او به نام «هارولد پى براون» اختراع شد.
در سال 1891 ادیسون دستگاه «سینماتوگراف» یکى از مراحل ابتدایى تکامل دوربین فیلمبردارى را اختراع کرد. باید متذکر شویم که اختراعات ادیسون که فهرست آن پایانى ندارد، از جمله تلفن، تلگراف، میکروفون و لامپ الکتریکى در واقع تنها بهبود و تکامل کار دستگاه هاى اختراع شده پیشین بودند.
اما در وصف شخصیت ادیسون نیز باید اذعان کرد که او انسانى بسیار سخت کوش بود. ادیسون نه تنها یک پژوهشگر توانا بود، بلکه هنر او بیشتر در حیطه عرضه و فروش زیرکانه تولیدات جلوه گر مى شدند و متاسفانه در رقابت با دیگر شرکت هاى تولید و فروش اجناس مشابه، از هیچ تلاشى فروگذار نمى کرد. دعواهاى قضایى او در برابر شرکت هاى دیگر رقمى اعجاب برانگیز دارند.
ارسطو (Aristotle)
منبع :philosophers.atspace.com
حاضر جوابى اینشتین
در گفت و گویى بین اینشتین و برنارد شاو(نویسندهى شوخ طبع و حاضر جواب انگلیسى)، شاو به ابنشتین گفت: ببینم اینشتین عزیز، آیا شما خودتان چیزهایى را که مىنویسید مىفهمید؟ اینشتین بىدرنگ پاسخ داد: بله، البته به همان اندازه که شما از داستانهایتان سر در مىآورید!
ما نیستیم
یکبار بانویى از علیا مخدرات مشهور برلین او را به صرف شام دعوت کرد و براى این که اینشتین دعوتش را بپذیرد، نام گروهى از مشاهیر و شخصیتهاى مهم و به اصطلاح کلهگنده را که قرار بود در مهمانى او حضور یابند، نام برد. اینشتین در پاسخ گفت: به این ترتیب، انتظار دارید من هم یکى از وسایل تزیین میز شام شما باشم!
کار مهم
در دیدارى که بین اینشتین و چارلى چاپلین صورت گرفت، اینشتین به چارلى چاپلین گفت: کار شما خیلى مهم است، زیرا مردم جهان از هر کشور و قومى که باشند حرکتهاى شما را مىفهمند و تحسینتان مىکنند. چارلى در پاسخ گفت: ولى به نظر من کار شما خیلى مهمتر است، زیرا مردم جهان از هر کشور و قومى بدون آن که حرفهاى شما را بفهمند تحسینتان مىکند!
کم حرفى اینشتین
خانم اینشتین از کمحرفى شوهرش پیش زن همسایه شکایت مىکرد و مىگفت: این آلبرت بسیار ساکت و کمحرف است و طى چهار سالى که با هم ازدواج کردهایم فقط چهار مرتبه با من حرف زده است! زن همسایه مشتاقانه پرسید: خوب، توى این چهار بار، چىبهت گفت؟ خانم اینشتین پاسخ داد" گفت کتابها و یاداشتهاى منو کجا گذاشتى !
دلسوزى اینشتین
وقتى پیشبینى اینشتین در مورد خم شدن نور از سوى اخترشناسان تایید شد و طى تلگرافى به دست اینشتین رسید، یکى از شاگردانش از او پرسید: اگر پیشبینى شما تایید نمىشد، چه مىکردید؟ اینشتین در پاسخ گفت: آن وقت دلم به حال خداى عزیز مىسوخت!
برنده نمىشدم
در زمان حیات اینشتین، یک ثروتمند امریکایى اعلام کرد اگر فردى بتواند فرضیهى نسبیت را طى مقالهاى که از 3 هزار واژه تجاوز نکند، به سادهترین شکل توضیح دهد، 5 هزار دلار جایزه خواهد داشت. جنجال بزرگى بر پا شد و فیزیکدانان زیادى در آن مسابقه شرکت کردند. از اینشتین پرسیدند شما چرا در این مسابقه شرکت نکردید؟ در پاسخ گفت: ازدحام به اندازهاى است که من هم اگر شرکت مىکردم، برنده نمىشدم!
جنگ اجتناب ناپذیر
در سال 1923 میلادى، وقتى اینشتین مىخواست به امریکا برود، تعداد زیادى از اتحادیههاى زنان به دلیل این که اینشتین را اشاعه دهندهى عباورهاى فساد برانگیزى مانند صلح طلبى و نفى خدمت سربازى مىدانستند(!)، با ورود وى مخالفت کردند. اینشتین با لحن آمیخته به شوخى به خبرنگاران گفت: چرا نمىخواهند مردى را که با هر جنگى در جهان بهجز جنگ اجتناب ناپذیر بین زن و شوهرها مخالف است، در امریکا نپزیرند!
پول یک ساعت
وقتى کارمند دفتر ثبت اختراع در سوییس بود با حقوق کارمندى زندگى مىکرد و وضع مالى رضایتبخشى نداشت، به طورى که گاهى دانشجویان را در خانه مىپذیرفتند. روزى اینشتین با شوخى تلخى چنین گفت: من در نظریهى نسبیت در هر نقطه از فضا ساعتى قرار دادم و حال آنکه در عالم واقعیت، آن قدر توان مالى ندارم که ساعتى در اتاق خودم بگذارو!
کمتر از دوازده نفر
شایع شده بود که در جهان فقط 12 نفر نظریهى نسبیت را درک کردهاند. خبرنگارى در این باره از اینشتین پرسید: حقیقت دارد در جهان فقط 12 نفر از سخنان شما سر در آوردهاند؟ در پاسخ گفت: راستش اندکى مبالغه کردهاند. خبرنگار پرسید: منظورتان این است که بیش از 12 نفر باید باشند؟ اینشتین گفت: خیر، به نظرم از 12 نفر کمتر باشند!
اندیشهى اینشتینى
روزى خبرنگارى از اینشتین پرسید: شما که پیوسته در حال فکر کردن هستید، اگر فکر جالبى به سراغتان بیاید، چگونه آن را ثبت مىکنبد؟ ایا دفتر یادداشتى به همراه دارید؟ اینشتین گفت نه. خبرنگار پرسید: آیا اندیشههایتان را روى سردست پیراهنتان مىنویسید؟ اینشتین باز گفت نه و خبرنگار پرسید: پس چگونه؟ اینشتین پاسخ داد: راستش بخواهید من در طول زندگىام به جز یکى دو تا، هیچوقت اندیشهى جالبى نداشتهام!
اینشتین لوله کش
اینشتین علیه کمیتهى مک کارتى که هدفش محدود کردن آزادى اندیشه در امریکا بود، قیام کرده بود. روزى گفت: اگر بار دیگر به دنیا بیاید ترجیح مىدهد که فروشندهى دوره گرد یا کارگر لوله کش باشد، زیرا این افراد نسبت به استادان دانشگاه و روشنفکرانى که از دولت حقوق مىگیرند، از نعمت آزادى بیشترى برخوردار هستند. جالب است که پس از انتشار این سخن، اتحادیهى کارگران لوله کش شهر شیکاگو، کارت عضویت افتخارى براى اینشتین فرستاد!
جلسه تعطیل
اینشتین در سالهاى نخست ازدواج با فیزکدانان جوان و همکارانش در آپارتمان خود جلسههاى بحث و گفت و گو داشت. اما پس از تولد نخستین فرزندش، به دلیل آویختن کهنههاى بچه در راهروى آپارتمان، تشکیل جلسهها تق و لق شد!
مد اینشتینى
روزى هنگام استقبال پر شور خانمهاى نیویورکى به شوخى گفت: خانمهاى نیویورک به طور معمول خیلى تابع مد هستند و به نظرم امسال نظریهى نسبى جزو مد شده است!