وبلاگ دانشجویان فیزیک جامد (ش).

این وبلاگ متعلق به دانشجویان فیزیک جامد (ش) است..

وبلاگ دانشجویان فیزیک جامد (ش).

این وبلاگ متعلق به دانشجویان فیزیک جامد (ش) است..

بی خوابی در دانشجویان خوابگاه

                                                                             

خواب یکی از نیازهای اساسی انسان و یک ریتم بیولوژیک است که شامل چند مرحله می باشد. وقایع بیولوژیک در مراحل خواب موجب بازسازی قوای فیزیکی ، هیجانی و جسمی - روانی می گردد و هرگونه تغییر در مراحل خواب و بیداری می تواند سبب ابتلا فرد به اختلالات خواب گردد . شایع ترین اختلالات خواب ، بی خوابی است که خود شامل اختلال در شروع و تداوم خواب و بیدار شدن زودرس است .
خواب یکی از پیچیده ترین الگوهای زیست شناختی است که از ساعت زیستی بدن تبعیت می کند و دارای 6ִ4 چرخه است که هر چرخه 90ִ70 دقیقه طول می کشد.
مراحل خواب در هر چرخه عبارتند از : 1- خواب با امواج مغزی آهسته ، آرام ( 4 مرحله ) و بدون حرکات سریع چشم
2- خواب با حرکات سریع چشم که 25 درصد کل خواب را به خود اختصاص می دهد . از آنجایی که مراحل روانی موجب بازسازی قوای جسمی و فیزیکی می گردد و نیز بازسازی قوای روانی ،حافظه ، یادگیری و خلق و خو را به عهده دارد . لذا هر گونه تداخل در این مراحل می تواند سبب نابسامانی در سیکل خواب و بیداری گردد. طبق تعریف انجمن مرکز اختلالات خواب آمریکا این اختلالات به چند دسته تقسیم می شود :
1- اختلال در شروع و تداوم خواب و بیداری زودرس
2- خواب آلودگی مفرط
3- اختلال در برنامه خواب و بیداری
4- اختلال عملکردی همراه با مراحل خواب .
بی خوابی عبارت است از ناتوانی شخص در به دست آوردن کمیت و کیفیت مناسب خواب که شامل :
الف : تأخیر در شروع خواب به طوری که فرد بیش از 45 تا 30 دقیقه پس از رفتن به بستر ، خواب رود ( بی خوابی ابتدایی )
ب : بیدار شدن مکرر در طول خواب شبانه ( بی خوابی میانی )
ج: زودبیداری ، به این ترتیب که فرد 2 تا 3 ساعت زودتر از زمان مورد انتظار از خواب بیدار می شود (بی خوابی انتهایی )
دسته دوم از اختلالات ، خواب آلودگی شدید است که تحت عنوان بی خوابی شناخته می شود ، در این نوع بی خوابی فرد در طول روز دائماً چرت می زند و حالت خواب آلودگی دارد .
دسته سوم از اختلالات خواب، اختلال در برنامه خواب و بیداری است که این اختلال به رفتار خواب رفتن و بیدار شدن متغیر و آشفته اطلاق می شود که می تواند الگوی منظم خواب و بیداری را به هم زند . شایع ترین اختلال در برنامه خواب و بیداری مربوط به نوبت کاری ومسافرت به مناطق دوردست با هواپیما است .
دسته آخر از اختلالات خواب آشفتگی های همراه با خواب است که تحت عنوان « پاراسوفیا » شناخته شده و شامل راه رفتن و حرف زدن در خواب ، دندان قریچه و کابوس شبانه است.
چرخه خواب و بیداری نیز همچون سایر چرخه های بیولوژیک تحت تأثیر عواملی مانند فعالیت جسمانی ، تنیدگی روحی و روانی ، سن ، انگیزه ، شغل ، عوامل مخل محیط ، رژیم غذایی
( کافئین و الکل ... ) نوبت کاری ، سیگار و دارو می باشد که در میان دانشجویان نقش بعضی از عوامل از جمله عوامل مختل کننده محیطی محسوس است .
احتمال می رود که بیشترین و کمترین درصد بی خوابی در جامعه دختران به دانشجویان رشته مامایی و پرستاری و دانشجویان پزشکی و در جامعه پسران نیز به ترتیب بیشتر و کمترین درصد بی خوابی در دانشجویان پرستاری و پیراپزشکی مشاهده می شود . در توجیه این مطلب می توان گفت که پذیرش مسئولیت سنگین حساسیت وظیفه ، وارد شدن در حیطه کاری در کوتاه ترین زمان و قرار گرفتن در محیط پر استرس دانشگاه می تواند موجب هجوم افکار آشفته، اضطراب و هیجان های عاطفی و به دنبال آن استرس و بی خوابی در دانشجویان مامایی گردد . از طرفی رضایت شغلی و برخورد اجتماعی مثبت و آماده شدن برای پذیرش وظیفه در زمان طولانی مدت می تواند بی خوابی را در دانشجویان مطرح نماید . عوامل استرس زای محیطی مانند سروصدا ، نور و رفت و آمد زیاد می تواند موجب فشار جسمی ، روانی ، اختلالات فیزیولوژیک و رفتاری و عادت خواب گردد . به عبارت دیگر عوامل و شرایط فیزیکی نامساعد خواب می تواند بر روی فرایند خواب و بیداری تأثیر گذار بوده و فرد دچار بی خوابی گردد . نتیجه اینکه عوامل محیطی مختل کننده خواب می تواند موجب اختلال در ریتم های بیولوژیکی و بروز مشکلات جسمی - روانی و عاطفی گردند و ضمن بر هم زدن تعادل و تمرکز افراد دستیابی به اهداف را با مشکل مواجه سازند  .                                                                                 

مطالب روزنامه ایران

سهیل تقدیم مى کند
چه کنیم که سوسک ها
سوسکمان نکنند؟
 
ماه خرداد کم کم نزدیک مى شه و فصل امتحانات داره از راه مى رسه. این هیچ ربطى به مطلب امروزمون نداشت و فقط گفتم تا یه کم حالتون گرفته شه. یکى از چیزهایى که با خرداد مى آد، گرماى هواست و یکى از چیزهایى هم که با گرما مى آد، سوسکه. چند سالى مى شه که ورژن هاى جدید سوسک و پشه به بازار اومدن که چهار فصل هستن و سرما و گرما حالیشون نیست. اما به هر حال گرماى هوا باعث مى شه ورژن هاى قدیمى هم بیان به میدون و اون وقته که سارا از توالت بپره بیرون و جیغ بزنه: «ماماااان... سوکس! سوکس!» سارا به سوسک مى گه سوکس! خدایى مخ این بچه ُقلفه، حرف زدن هم بَلَت نیست!
البته سوسک ترسیدن نداره، اما مشکل اینه که خیلى پرروئه و آدم نمى دونه چى کارش کنه. هر کس دیگه اى روشو واسه ما زیاد کنه سه سوته سوسکش مى کنیم، اما سوسک رو که نمى شه سوسکید. چون خودش سوسک هست. اینجاست که لازم مى شه چند تا فن یادتون بدم تا جلوى سوسک ها سوسک نشید!
>روش اول: گفتمان>
بعضى ها معتقدن که آدم نباید از همون اول بره سراغ خشونت ورزى، چون که حیفه، مزه اش مى ره. پس اول باید سعى کنیم خیلى متمدنانه بشینیم سر یه میز و با سوسک ها گفت وگو کنیم. اما مشکل اینجاست که سوسک، زبون آدم حالیش نمى شه. دستور زبان سوسکى هم آنقدر سخته (هنوز هیچ کى درست نفهمیده کدوم فعل هاشون ing مى گیره) که هشتاد درصد خود سوسک هام بلد نیستن و ترجیح مى دن به زبون هاى دیگه حرف بزنن. وقتى سوسکا زبون خودشونو نمى فهمن، شما چه جورى مى خواین بفهمین؟! واسه همین مذاکره به بن بست مى رسه و روش هاى شیرین خشونت آمیز لازم مى شه!
>روش دوم: قطع منابع غذایى>
قبل از اینکه دست به دمپایى شین و خین و خین ریزى راه بندازین بد نیست از روش هاى اساسى ترى مثل قطع منابع غذایى استفاده کنین. مى دونین که سوسک ها بیشتر توى چاهک توالت زندگى مى کنن و غذاى اصلى شون... آره دیگه، همونه! پس براى اینکه دستشون به غذا نرسه باید یه مدت، تولیدات خوراکى اونا رو تعطیل کنین. یعنى طرف توالت نرین. دو ماه که به جاش توى باغچه و پاى درخت ها کارتونو کردین، هم غذاى سوسکا ته مى کشه و از گشنگى منقرض مى شن، هم گل ها بهتر رشد مى کنند و باغچه تون سرسبز مى شه!
>روش سوم: حیوانات شکارچى>
همون جور که گفتم، سوسک تولیدات ما رو مى خوره، خیلى از موجودات _ مثل مرغ _ سوسک رو مى خورن بعد ما هم اون موجودات رو مى خوریم و از این طریق تولیداتمون رو دوباره به مصرف مى رسونیم. به این قضیه مى گن: چرخه غذایى. یکى از راه هاى مبارزه با سوسک، استفاده از موجوداتیه که توى این چرخه از سوسک تغذیه مى کنن؛ کلاغ، مارمولک، قورباغه و منصور از سوسک خورهاى معروف هستن (آخه یه بار یواشکى لاى ساندویچ منصور سوسک گذاشتیم، اونم نفهمید و تا تهش خورد!)
مى تونین یکى از این حیوانات شکارچى رو نزدیک محل زندگى سوسک ها نگه دارین تا نسلشون رو منقرض کنه، مثلاً قورباغه ول کنین توى توالت. البته باید شرایطى فراهم کنین که قورباغه احساس آسایش و رفاه کنه و همون جا بمونه: حمام، جکوزى، مبل هاى راحتى، تلویزیون و دى.وى.دى پلیر، یخچال و فریزر، خلاصه همه چى. اما یادتون باشه توى یخچالش فقط آبلیمو و سس و خردل بذارین، چون اگر قورباغه یه یخچال پر از مرغ و ماهى داشته باشه، دیوونه است بره سوسک شکار کنه؟!
بعد از دو ماه، نسل سوسک هاتون منقرض مى شه، فقط مسأله اینه که به جاش یه اتاق پر از بچه قورباغه دارین (توالت خونه رو که نمى شه دست قورباغه مجرد سپرد، خوبیت نداره!) نظر منو بخواین مى گم منصور رو بذارین توى توالت، خرجش هم کمتره!
>روش چهارم: دمپایى>
مى گن یه روز سوسکه مى ره پیش روانشناس و مى گه: «دکتر، من شب ها خواب بد مى بینم.» دکتر مى گه: «چه خوابى؟» سوسکه جواب مى ده: «یه کمد پر از دمپایى!»
دمپایى قدیمى ترین سلاح بشر مقابل سوسک هاست. اینطور که تحقیقات باستان شناس ها نشون مى ده، انسان هاى اولیه یک میلیون سال قبل، دمپایى رو براى کشتن سوسک اختراع کرده بودن و چند قرن بعد تازه فهمیدن که مى شه پوشیدش.
وقتى سوسکى دمپایى مى خوره تو سرش، چپه مى شه و لنگ هاش مى ره هوا و بى حرکت مى مونه. اما گول نخورین، نود درصد مواقع، خالى بندیه و طرف داره فیلم مى آد. فهمیدن این قضیه آسونه: یه پر مرغ بردارین و شکم سوسکه رو قلقلک بدین. سوسک ها خیلى قلقلکى ان، طاقت ندارن و غش غش مى خندن. اون وقت محکم بزنین تو سرش تا ریقش دربیاد.
> روش پنجم: حشره کش >
دو جور حشره کش داریم: خوراکى و غیرخوراکى. سوسک کش هاى غیرخوراکى یا اسپرى هستن که خیلى سریع عمل مى کنن و آدم درجا خفه مى شه یا محلول که باید ریخت توى راه فاضلاب. به نظر من باید توى مدارس به بچه ها آموزش بدن که عوض چیپس و پفک و خوراکى هاى غیرمفید، محلول سوسک کش بخورن تا قوى و بزرگ بشن. آخه از وقتى ما توى دستشویى محلول ریختیم، سوسکامون این هوا قد کشیدن و حسابى _ دستم به چوب _ رو اومدن!
سوسک کش خوراکى یه جور خمیره که بوى کف پاى خسرو رو مى ده و باید با دست به صورت قنبولى هاى ریز ریز گیگیلى اش کنى تا اندازه دهن سوسک ها بشه، وگرنه ممکنه خداى نکرده یه وقت لقمه تو گلوشون گیر کنه و خفه شن.
وقتى لقمه ها حاضر شد، یه چیز کوچیک باقى مى مونه، اون هم اینکه سوسک ها رو راضى کنین قنبولى ها رو بخورن. دانشمندان علوم تربیت سوسکى معتقدن که براى غذا دادن به سوسک نباید از خشونت استفاده کرد و تشویق بهترین راهه. یعنى خودتون دو سه تا لقمه اش رو بخورین تا سوسکه تشویق شه،اما اگه با مزه کف پاى خسرو خیلى حال نمى کنین، بى خیال دانشمندان شین، با دو تا انگشت، دماغ سوسکه رو محکم بگیرین، همین که دهنشو باز کرد که نفس بکشه، لقمه رو بچپونین تو حلقش!
> روش ششم: فنون کشتى >
 
اگه دمپایى و پیف پاف دم دستتون نبود چاره اى نیست، باید دست خالى با سوسکه طرف شین. اینجور مواقع، فنون کشتى مى تونه کمکتون کنه. روبروى سوسکه وایسین و دست راستو بندازین دور گردنش و شاخ به شاخ، یعنى شاخ به شاخک شین. بعد در یک فرصت مناسب دست چپ رو قلاب کنین دور پاى عقبش و سگکشو بکشین و وقتى خاک شد، مایه فتیله پیچ رو جمع و جور کنین و بتابونیدش. البته اگه این روش جواب نداد، خیلى تعجب نداره چون چند سالى هست که ورزش کشتى ما افت کرده، تازه سوسک هام استاد بدل کردن فن هستن!
> روش هفتم: تنبیه یکى، عبرت همه>
گنده لات سوسک ها رو که همه ازش حساب مى برن پیدا کنین و حالشو بگیرین تا عبرت سایرین بشه. سیستمش اینه که سوسکه رو مى گیرین و مجبورش مى کنین گوشه توالت رو به دیوار وایسه، سه تا پاشم بالا ببره (آخه چهار تا پا داره) آفتابه پر از آبو هم دو دستى بالاى سرش بگیره، یه کلاه بوقى هم بذارین رو کله اش بعد همه سوسک هاى مقیم توالت رو جمع کنین تا ببینن.
بعضى ها معتقدند این کار، نتیجه معکوس مى ده و سوسک عقده اى مى شه و رو به خلاف هاى سنگین تر مى آره، پس بهتره همون با دمپایى بکوبین تو سرش تا خیال همه راحت شه!

>روش هشتم: جلوگیرى از تولید مثل>
سوسک ها تا پشت لبشون سبز مى شه، فرتى زن مى گیرن و بچه دار مى شن. اونم هر دفعه پنجاه، شصت تا. اینجوریه که بعد از یکى دو ماه، دو تا سوسک مى شن هزار تا. یکى از راه هاى مبارزه با سوسک ها سخت کردن شرایط ازدواج اونهاست. مثلاً براى اقامت هر سوسک توى چاهک توالت، ده میلیون پول پیش و ماهى چهارصد هزار تومن کرایه بخواین، اینجورى عمراً کسى دخترش رو به یه سوسک تازه بالغ آس و پاس بده. اگه اداره نظام وظیفه هم همکارى کنه و سوسکا رو ببره سربازى که دیگه عالى مى شه، چون تا سوسکه بخواد کارت پایان خدمت بگیره، مرده!
>روش نهم>
اگه تمام این روش ها رو به کار بستین و جواب نداد، چاره اى نیست. باید همون کارى رو کنین که چند میلیون ساله سوسک ها و آدم ها دارن انجام مى دن: همزیستى مسالمت آمیز!
اگه تحمل ریخت سوسک براتون خیلى سخته، مى تونین یه کار دیگه هم بکنین: سوسکتون رو بفرستین جراحى پلاستیک کنه و شبیه بلبل و قنارى شه _ کار آقاى رمضانى رو هم توى صفحه ۴ببینین _ بعد یه عمر به خوبى و خوشى کنار هم زندگى کنین!
ماه خرداد داره مى رسه و به هر حال گرفتارى هاى خودشو داره که باید باهاشون ساخت. مثل همین امتحانات که هیچ ربطى به مطلبمون نداشت و باز گفتم تا یه بار دیگه حالتون گرفته شه!

تعبیر خواب

اگر در خواب دیدید به بیابانی خشک و لم یزرع وارد شده اید که پر از حوری است و درآن میان گاه غلامکانی می بینید یقین کنید که به دانشگاه ارومیه قبول شده اید.

اگر در خواب دیدید که یک مرغ را زنده می خورید یقین کنید قرار است غذای سلف را بخورید .

 اگر در خواب دیدید که با دست خودتان قبر خودتان را می کنید وسپس در آن دراز کش شده اید یقینا در آینده نزدیک به جمع متاهلین وارد می شوید .

اگر در خواب دیدید که یک نفر می خندد و دائم سنگ جلوی پای شما می اندازد مطمئنا سر کارتان به آموزش دانشکده افتاده . و ضمنا فرد خنده روی مذکور معاون آموزشی دانشکده است که بعدا با کرامات ایشان بیشتر آشنا می شوید. 

اگر در خواب دو هزار سوسک دیدید که شما در میان آنها هزار چند گاهی سر خود را بیرون می اورید به احتمال قریب به یقین وارد خوابگاه دانشجویی می شوید .

اگر دیدید لنگه کفش کهنه ای در بیابان یافته اید بدانید بیابان مورد نظر بیابان نازلو است و لنگه کفش کهنه هم مال یک هم اتاقی خوب است.

جدال فیزیک و متافیزیک

 نویسنده : علی اصل هاشمی
اغلب در زندگی روزمره خود ملاحظه می‌کنیم که در اثر وجود یک ناسازگاری بین ذهن ما و جهان خارج ، نظریات عجیب و غریبی اظهار می‌کنیم. این نظریه پردازی از سرشت مبهم و ناموزون ما ناشی می‌شود. البته باید توجه داشته باشیم که نظریه پردازی علمی چیزی کاملا متفاوت از این موردی است که اشاره شد. در نظریه پردازی علمی ، انسان به صورت مستقیم با جهان خارج درگیر می‌شود و ذهن در مواجهه مستقیم با آن آزاد است و لذا جهان در حکم فاعل و ذهن در حکم منفعل می‌باشد. اما در نظریه پردازی که ما اشاره کردیم، جای این دو عوض می‌شود. در علم فلسفه از این نوع نظریه پردازیها عموما تحت عنوان متافیزیک یاد می‌شود.

اگر تاریخ علم را مرور کنیم، ملاحظه می‌کنیم که همواره از روزگارهای قدیم رابطه بین علم و فلسفه ، خصوصا بین فیزیک و متافیزیک در نوسان بوده است. به عنوان مثال در زمان گالیله به دلیل حکومت افکار ارسطویی ، دانشمندان در ارائه نظریات علمی با مشکلات بسیاری مواجه بوده‌اند. اما تاریخ فلسفه ، مخصوصا بعد از دکارت تحولاتی در این زمینه پدیدار شد. فلسفه بعد از دکارت فلسفه‌ای است که نقش علوم تجربی ، خصوصا فیزیک را در براندازی نظامهای فلسفی مهم می‌داند. مثلا نظریه‌هایی در باب زمان و مکان و حرکت که توسط نیوتون ارائه گردید، در فلسفه نیز تاثیر گذار بودند. به همین ترتیب در اوایل قرن بیستم نظریه نسبیت عام انیشتین طلوع کرد که برداشتی بدیع و متفاوت از زمان و مکان و حرکت ارائه داد و تاثیرات دیگری را در حوزه فلسفه به همراه داشت.

در این دوران فیلسوف ذهن خود را در برابر جهان خارج و تاثیرات آن منعطف می‌گرداند. بنابراین متافیزیک نیز جنبه‌های واقع بینانه اندیشیدن را مد نظر قرار می‌دهد. پس در این دوران فیلسوف شخصی واقع گرا است که ذهن خود را از دام وسوسه‌های تخیل رهانیده و به جهان مانند یک پدیده عینی و نه ذهنی نگاه می‌کند و لذا تعجب او و طرح پرسشهایش راهگشای علوم تجربی است و دیگر علم تجربی را کفر و عالم تجربی را کافر نمی‌پندارد.

رابطه فیزیک و متافیزیک در قرن بیستم

پس از اینکه آراء اعضای حلقه وین ، همچون پتکی سخت و سنگین بر سر متافیزیک رایج فرود آمد و آن را بی‌معنی اعلام داشت، حریف دیرینه و سر سخت حلقه وین ، کارل ریموند پوپر بر آن شد تا متافیزیک را دوباره احیا نماید. در قرن بیستم ما شاهد تحدید میان علم خصوصا فیزیک و متافیزیک هستیم. علم گزینه با معنای فعالیتهای دانشمندان تجربی بوده و متافیزیک امری نظری و بی‌معنا است که سرگرمی عمده فلاسفه مدرسی است. این تحدید همواره به صورتهای گوناگون مطرح شده است. حتی می‌توان در نظریات ویتگنشتاین نیز رد پاهای آن را یافت.

او در رساله خود گزاره‌های متافیزیکی را بی‌معنی دانسته و در پژوهشهای فلسفی که خود ردی است بر رساله منطقی- فلسفی جانب معنا را گرفته و باز رای پیشین خود را حفظ می‌کند. اما از نظر دانالد گیلیس در کتاب فلسفه علم در قرن بیستم ، ویتگنشتاین مرتکب اشتباهی فاحش شده است. او از ریاضیات محض مثال می‌زند که در یک فعالیت و پژوهش کاملا نظری و فارغ از تجربه شکل می‌گیرد و بعد در فیزیک بکاربرده می‌شود و پس از آنکه فرضیه‌ای ارائه شد، در عمل مورد آزمون واقع می‌شود و اگر از آزمون به سلامت بیرون آمد ثبت می‌گردد. آیا مفاهیم و یافته‌های ریاضیات محض قبل از اینکه در فیزیک الهام گر فرضیه‌ای جدید باشند، بی‌معنی هستند؟ حال و روز گزاره‌های متافیزیکی نیز این چنین است.

پوپر در کتاب منطق اکتشاف علمی ، فصلی را به رابطه میان علم و متافیزیک اختصاص داده است. او مثالهای فراوانی را در دفاع از متافیزیک ارائه می‌کند. به عنوان مثال نظریه اتمی در زمان متفکران قبل از سقراط مثل لوکیپوس و ذیمقراطیس یک مورد کاملا متافیزیکی بود. اما همین نظریه که جنبه متافیزیکی داشت، در ابتدای قرن نوزدهم توسط دالتون برای حل برخی مسائل در شیمی بکار گرفته شد. پس از آن در اواسط قرن نوزدهم ، ماکسول آن را در نظریه جنبشی گازها وارد ریاضی فیزیک کرد. این مثال خود دلیل محکمی بر معنی‌دار بودن گزاره‌های متافیزیکی است.

عقیده پوزیتیویسم

اساس پیدایش پوزیتیویسم منطقی به قرن بیستم و به حلقه وین و اعضای فعال و انقلابی آن بر می‌گردد. حلقه وین عبا رت از جلسات هفتگی عده‌ای فیزیکدان و ریاضیدان بود که راجع به مسائل فلسفی به بحث و تبادل نظر می‌پرداختند. از جمله این افراد می‌توان به شلیک ، نویرات ، وایزمن ، هانس هان ، هربرت فایگل و برخی دیگر اشاره کرد. پس از اینکه آرا و عقاید اعضای حلقه انتشار یافت، دانشمندان و فلاسفه دیگری از جمله کارناپ و گودل نیز بدان گرویدند.

کارناپ بعدها در سال 1926 یکی از تاثیر گذارترین پوزیتیویست‌های منطقی شد. نشریه شناخت ، مجموعه‌ای بود که مقالات پوزتیویست‌ها را منتشر می‌ساخت. پوزیتیویسم منطقی بر پایه سه اصل عقیدتی عمده قرار دارد که شامل تمایز میان تحلیل و ترکیب ، اصل تحقیق پذیری ، برنهاد فرو کاستی و نقش مشاهده است.

سخن آخر

البته آنچه ارائه شد مجومه‌ای از مطالبی است که افراد گوناگون در باب فیزیک و متافیزیک ارائه دادند. شاید کم نباشند تعداد فیزیکدانانی که مسائل متافیزیکی کاملا پذیرفته و به آن اعتقاد دارند. اما آنچه مهم است، یاد آوری این دو مطلب است که اولا اظهار نظر قطعی در این باب مستلزم داشتن اطلاعات بسیار وسیع و گسترده از هر دو مورد می‌باشد. و شخص باید هم در زمینه فیزیک و هم در زمینه متافیزیک صاحب نظر باشد تا بتواند نظری قاطع و راسخ در این باب داشته باشد.

نکته دیگر این که اگر ذهن و علم ما قادر به توجیه برخی رویدادها نیست، دلیلی برای رد آن وجود ندارد. چه بسا در تاریخ علم موارد متعددی وجود داشته است که در زمان مطرح شدن به دلیل ناقص بودن علم بشری ، دانشمندان قادر به قبول آنها نبوده‌اند. اما پیشرفت علم در زمانهای بعد این مورد را به اثبات رسانده است.

منبع : دانشنامه رشد